سپتامبر 1969، در روستای رزاوچیک تیسوسکاگو در محله کمروو، یک گورستان بسیار عجیب کشف شد.در حین کار در یک معدن زغال سنگی که در عمق بیش از 70 متر قرار داشت، معدنچی کارناوخوو یک تابوت مرمری را کشف کرد.
در این ناحیه و منطقه دستور داده شد که همه کارها بلافاصله متوقف شوند. تابوت به سطح زمین آورده شد و کارگران شروع به باز کردن آن با نوک زدن به لبه بتونه فوسیلی اش کردند. نه چندان به خاطر ضربات، بلکه به خاطر اثر حرارت خورشید، بتونه آب و جاری شد و این برای همه کسانی که آن را می دیدند شوک آمیز بود.
داخل تابوت پر از مایع شفاف و کریستالی صورتی-آبی بود و در آن یک زن لاغر و فوق العاده زیبا قرار داشت - که به نظر حدود سی ساله می آمد، یک چهره زیبای اروپایی داشت و با چشمان درشت و باز آبی خیره شده بود. صورتش قهوه ای تیره بود و ته رنگ مایل در کمرش داشت.
موهای مجعدی داشت و دست های نرم و سفید با ناخن های کوتاه و مرتب داشت.پیراهن سفیدی به تن داشت که درست تا زیر زانو بود. آستین های کوتاه با گل های رنگارنگ گلدوزی شده بودند. لباس زیری نداشت. به نظر می رسید که او نمرده، بلکه خوابیده است.
در سر او یک جعبه فلزی مستطیلی و و در آخرش گرد شکلی داشت که تقریباً (چیزی شبیه تلفن همراه)، از حدود 10-25 سانتیمتر بود.پس از حدود ده تا پانزده ساعت، تابوت برای همه باز بود تا ببینند و همه مردم ده به دیدنش آمدند با این وجود، در کم تر از 24 ساعت، این یافته مرموز به مرکز گزارش شد.
گروه های آتش نشانی و ارتش همه این کشف را تایید کردند. در ساعت 2 بعد از ظهر آن روز، یک هلیکوپتر فرود آمد و محل پر از تماشاچی بود سپس مقامات محل را بستند و همه کسانی که تابوت را لمس کرده بودند را قرنطینه کردند، حتی آن هایی که نزدیک او ایستاده بودند.
این داستان در بین روستائیان گفته شده است و با این حال، افراد کمی آن را باور می کنند، وقتی به عمق این داستان نگاه می کنید، متوجه جزئیات عجیب و غریبی می شوید. به گفته شاهدان عینی، این چیزی است که اتفاق افتاد:
تابوت به بالگرد انتقال داده شد، اما بار خیلی سنگین بود، بنابراین تصمیم گرفتند با دور ریختن مایع حمل را آسان تر کنند و بعد از بیرون آوردن مایع از تابوت، جسد در مقابل چشمان همه سیاه شد. سپس مایع را دوباره ریختند و سیاهی به سرعت ناپدید شد بعد، پس از یک دقیقه، گونه هایش دوباره سرخ شد، و بقایای جسد بی جان دوباره به شکل اولش بازگشت.
تابوت بسته شد و هلیکوپتر دیگری برای حمل بقایای آن اعزام شد.پنج روز بعد، یک استاد سالخورده از نووسیبریسک به نتایج اولیه یافته های آزمایشگاهی خود گزارش داد.پروفسور گفت که این کشف درک آن ها از تاریخ را وارونه خواهد کرد. زمانی که دانشمندان شوروی یافته های خود را منتشر کنند، جهان علمی دچار شوک می شود ؛طبق گفته پروفسور، سن این جسد در حدود 800 میلیون سال است. سن زن بیشتر از زغال سنگ است، و در حالی که ذغال در اطراف تابوت او به خاک سپرده شده بود دفن شده بود. حتی با معیارهای تاریخی تکاملی، این نظریه تکامل داروین را رد کرد.
بنابراین این دو جایگزین می شوند:
یا انسان، آخرین هنر تکامل، زودتر از "عصر زغال سنگ" بر روی زمین بوده است (ادعا می کند که 65 تا 800 میلیون سال پیش)،یا زغال سنگ در اوایل سال 65 تا 800 میلیون سال پیش شکل نگرفته است، بلکه اخیراً در طی "عصر جدید" شکل گرفته است.برای نجات نظریه تکامل، برخی پیشنهاد کردند که او باید یک بیگانه باشد، اما تجزیه و تحلیل ژنتیکی بدن زن، تشابه یکسانی با انسان امروزی را نشان داد.
امروز، ما مثل اجداد 800 میلیون سال پیش مان هستیم!هیچ تکاملی وجود نداشته است!
ماهیت پارچه ای که از آن لباسش ساخته شده بود، تابع تحلیل علمی نیست همچنین، تجهیزاتی که چنین موادی را تولید می کنند امروزه وجود ندارند.
امکان تشخیص ترکیب و مایع صورتی - آبی وجود ندارد، اما تنها برخی از اجزای آن قابل شناسایی هستند، پیاز و سیر.
درباره جعبه فلزی، استاد چیزی نگفت، جز اینکه مورد مطالعه قرار داد.سطح تمدن در زمان این زن احتمالاً بسیار پیشرفته تر از تمدن ما بوده است شاید به این دلیل که چون شیی مثل موبایل در کنار او کشف شد
منبع:https://xip.li/LPr3L6